سردار شهید باقر پالاهنگ

فرزند جلیل
شهادت: شرق دجله عملیات بدر
سردار شهید باقر پالاهنگ

باقر پالاهنگ در بیست و پنجم بهمن 1334 در روستای دیده بان از توابع لارستان فارس در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. در سال 1347 با پایان تحصیلات ابتدایی به همراه پدرش به کار نجاری و بنایی مشغول شدند. در سال 1353 پس از ازدواج به خدمت مقدس سربازی رفتند. در سال 1357 با اوجگیری تظاهرات مردم علیه نظام شاهنشاهی به راهپیمایی ها پیوستند و اعلامیه پخش می کردند. پس از انقلاب با کسب اکثریت آرای مردم به عنوان اولین رئیس شورای دیده بان نائل آمدند و همچنین ایشان به عضویت سپاه پاسداران شهرستان لارستان پیوستند. با شروع جنگ تحمیلی مشتاقانه به جبهه شتافتند و سرانجام در تاریخ بیست و پنجم اسفندماه 1363 در عملیات پیروزمندانه بدر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

نام و نام خانوادگی : باقر پالاهنگ فرزند جلیل محل تولد : لارستان ، دیده بان
تاریخ تولد : 25 بهمن 1334 محل شهادت : شرق دجله در عملیات بدر
تاریخ شهادت : 25 اسفند 1363 محل دفن : لارستان،گلزار شهدای دیده بان
فرزندان : فرشته، علی اصغر، سمیه تماس با فرزند شهید : 0917-361-5517

1

خاطرات

  • شخص 1

    خاطره 1

  • شخص 2

    خاطره2

  • شخص3

    خاطره3

  • شخص4

    خاطره4

  • شخص5

    خاطره5

  • شخص6

    خاطره6

فیلم

وصیت نامه

بسمه تعالي تاريخ: 63/2/1

وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتًا، بَل اَحیآءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون

با درود و سلام به امام زمان و نايب برحقش حضرت امام خميني و سلام برشهيدان صدر اسلام وکربلاي حسين و ايران

اينجانب باقر بالاهنگ شهادت ميدهم بر وحدانيت خداوند و اينکه محمد (ص) بنده و برگزيده و رسول خدا بوده است و اينکه قيامت آمدني است و در آن شکي نيست و شهادت ميدهم آنچه محمد (ص) از طرف خداوند آورده است حق است و حقيقت اين است که مردگان برانگيخته مي شوند و به حساب آنان رسيدگي خواهد شد من بر اين عقيده زندگي کردم و بر اين حقيقت خواهم مُرد و با اين حقيقت دوباره زنده خواهم شد.

نخست پدر و مادرم و همسرم و فرزندان کوچکم که اميدوارم روزي بزرگ شويد و پرچم دار اين مکتب باشيد.

برادرانم و خواهرانم ، دوستان و آشنايانم شايد فقدان اين بنده حقير براي شما سخت باشد اما با توجه به اينکه فقدان از دست رفتن اسلام عزيز براي تمام مسلمانان سخت و فاجعه انگيز است همانطوري که امام فرموده اند جنگ جنگ است و عزت و شرف و ناموس ما در گرو جنگ است لذا اين فقدان هاي فردي در دفاع از اسلام عزيز نبايد سخت به شمار آورد بلکه بايد خوشحال بود و به آن افتخار کرد به خصوص در اين موقع حساس که کفر و اسلام رو به روي هم قرار گرفته اند و سردمداران استکبار جهاني در پي آن مي باشند که اسلام و آزادي خواهي نه تنها در ايران بلکه در تمام گيتي محو و نابود سازند.

آيا کمال بي انصافي نيست که در منزل بمانم و بي تفاوت باشم آخر چه ديده اي مي تواند تجاوزات بي رحمانه و مغولانه بعثي هاي کافر به ناموس مردم اين مملکت اسلامي ببيند و آن را بر هم نهند چه قلبي مي تواند ناله هاي طفلان مادر از دست داده دزفولي احساس کند و از کار نيفتد و چه گوشي مي تواند تبليغات مسموم کننده ايادي شيطان بر عليه مردم مظلوم اين کشور بشنوند و به خشم نيايد تا با خون خود ظلم و جور از بيخ برکند و وچه وجود پاکي که ادعاي پيروي از امام حسين (ع) کند مي تواند با اين همه مظالم کنار بيايد.

آري پدر و مادر و همسرم اي عزيزان، بعد از اسلام عزيزتر هرگاه آهنگ جبهه رفتن مي کردم از آنجايي که عاطفه ي پدر و مادر به اولاد زياد است نه خداي ناکرده چيز ديگر، مرا به صبر و تحمل دعوت مي کرديد و حرف شما اين بود که شايد از کسي ناراحت مي باشم ولي به خدا قسم که از هيچ کس ناراحت و دلگير نيستم و از فرد فرد مردم روستا تقاضا دارم مرا ببخشند اگر چه بعضي از افراد در زمان عضويت شوراي روستا مرا متهم به دروغ نمودند.

نبايد سم پاشي هايي که بر عليه شهيد مظلوم بهشتي مي شد فراموش کرد آري دين از صدر اسلام تا کربلاي حسيني و کربلاهاي اخير ايران و باز هم در آينده داراي دو خط بوده و است: خط بطلان و خط حق که هر دو با هم تضاد دارند.

ناراحت نباشيد که بنده در حقيقت مديون آنها شدم زيرا در اثر برخورد با آن مسائل بود که بيش از پيش موقعيت و مظلوميت جمهوري اسلامي در دنياي پر از جور و ستم در جلوي چشم و روح و جانم مجسم عيني يافت و مرا به طرف شهادت و زندگي ابدي سوق داد لذا دستيابي خود را به اين شهادت مديون آنها ميدانم و براي آخرين بار از ايشان طلب عفو ميکنم و بنده نيز آنان را بخشيدم اميدوارم از اين پس وحدت کلمه داشته باشند.

پدر و مادر،همسر و فرزندان عزيزم، برادران و خواهرانم ، دوستان و آشنايان اگر چه اين بنده ي حقير روزي سعادت شهادت که از بدو جنگ تحميلي آرزو داشتم و در انتظار آن ميسوختم پيدا نمودم گريه ننماييد زيرا گريه فقط بر مظلوميت سرور شهيدان و رهبر آزادگان دنيا حضرت اباعبدالله الحسين (ع) و اسيري خاندانش بجا و لازم است. پس از آن اگر قرار بر گريه باشد حق خانواده هايي است که دين خود به نحو احسن به اسلام و انقلاب ادا کرده اند و تا کنون چهار شهيد تقديم اسلام و انقلاب نمودند و باز هم صابرانه و زينب وار در صحنه ميمانند و پرچم مبارزه را بر دوش مي کشند.

تنها انتظارم از کليه شما اين است که با قرار گرفتن در خط مستقيم ولايت فقيه و گوش به فرمان امام بودن و قطع ارتباط با افرادي که حتي با سوءظن به اين انقلاب و رهبري مينگرند و رسالت خويش را همانند زينب و امام سجاد (ع) انجام دهيد.

و اما مادر جان بيشتر از همه براي شما نگران هستم که زياد حق بر گردن بنده داريد زيرا روايت است از امامان (ع) که اگر فرزندي مادرش را تا مکه معظمه بر دوش کشد باز هم جبران ماه هاي آخر بارداري و حمل مادر نکرده است. نگران هستم از اين نظر که فرزند خوبي جهت شما نبودم و نتوانستم دين خويش را ادا کنم مي ترسم که پس از مرگم زياد گريه کنيد و بار مرا که همان حق شما است سنگين تر بکنيد اما مادر جان شما يک آرزوي بزرگ داشتيد آنهم زيارت کربلا بود مگر فراموش کرده ايد هنگام مسافرتم که در نامه مينوشتم مادر جان چه هديه اي دوست دارید تا با خودم بياورم در جواب مي گفتيد چيزي لازم ندارم فقط دوست دارم قبر مطهر ابا عبدالله الحسين (ع) را در بغل بگيرم و بنده قول دادم که در موقع مناسب شما را به آرزويت برسانم و اکنون که الحمدلله زمان از هر موقع ديگر مناسب تر است در پي و صدد آنم و نه چيز ديگر. مي خواهم به اتفاق ساير رزمندگان و به ياري خداوند راه کربلا که مسدود است باز کنيم تا شما خانواده ها با کمال آزادي به زيارت حرم شريف و مطهر امامان برويد .

راجع به دارايي ام طبق موازين عاليه اسلام عمل نمايند مبلغ چهل هزار ريال در کار احداث خانه بهداشت مصرف نمايند و 2 کارتن پودر لباس شويي و مبلغ ده هزار ريال اختصاص بدهيد جبهه.

کسي حق ندارد خانواده ام يعني همسر مهربانم که در سختي ها مرا ياري مي کرد و بنده نتوانستم همسري خوب و شايسته براي ايشان باشم ناراحت کند و مي تواند تا زماني که خودش ميل دارد در منزل شخصي ام بماند بدون مزاحم ديگران و سرپرستي دو فرزندان عزيزم که تنها يادگار بنده است بعهده گيرد انشاءالله بتواند اين کمبود پدر را جبران نمايد و در تربيت ايشان بخصوص نسبت به مسائل ديني و اخلاقي کوشا باشد.

سخني چند با امت شهيد پرور ايران بخصوص منطقه لارستان که قدر اين حجت خدا در روي زمين و اين نور روشنايي در زمانيکه ظلمت جهان را فرا گرفته خوب بدانند و از اين نعمت واسعه خداوند بطور شايسته قدرداني کنند مخصوصاً مادرها که انتظار شفاعت دارند و خود را پيرو بزرگ بانوي جهان حضرت فاطمه (س) مي دانند از جبهه رفتن فرزندانشان جلوگيري بعمل نياورند مگر حضرت زينب (ع) بهترين عزيزان دنيا که ماها پس از گذشت 1400 سال و نسل هاي آينده نيز تا قيامت در غم آنها گريانند آنهم بطور دست جمعي از دست نداد مگر ما خود را پيرو آنان نمي دانيم پس مرگ براي ما ها لذت دارد آنهم شهادت. مادرها بايد همچون مادر وهب خودشان فرزندانشان را بطرف جبهه رفتن تشويق نمايند تا در عمل نشان دهند که پيرو ائمه اطهار (ع) مي باشند.

در پايان از کليه کساني که مرا مي شناسند و به نحوي با اينجانب معاشرت و سلام و عليک داشته اند حلاليت مي خواهم و اميدوارم مرا ببخشند و از حق خويش صرف نظر کنند. همسرم به هر قيمتي شده به فرزندان عزيزانم قرآن بياموزيد. انشاءالله

براي آخرين بار با اميد به فرج امام زمان شما را به خدا مي سپارم. الحقير باقر بالاهنگ

1- وصيت نامه ام در موقع تشييع جنازه بخوانند. 2- در نماز جمعه لار بخوانند.

گالری عکس

درباره وبسایت

نام وبسایت: سردار شهید باقر پالاهنگ میزبان دامنه: شرکت ایرنیک (NIC.IR)
میزبان هاستینگ: شرکت آدب (ADEB.IR) طراح وبسایت : محمد رسولی
تماس با طراح : info(@)adeb(.)ir تاریخ رونمایی : 25 اسفند 1397
سخن طراح:

"وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ "

"و كسانى را كه در راه خدا كشته میشوند مرده نخوانيد بلكه زنده اند ولى شما نمیدانيد"

شهدا زنده اند و در نزد خدای خود روزی می خورند، پس ما نبایستی آنان را مرده تلقی کنیم چرا که شهدا زنده و در عالم بالا نظاره گر اعمال ما هستند.

ما به آدمهای زیادی مدیونیم که ممکن است خودمان ندانیم. آنها که از دستمان دلگیرند، اما بزرگوارانه به رویمان نمیآورند و نیمه تاریک روحمان را جار نمیزنند، آنها که مراقبمان هستند، حتی وقتی روحمان خبر ندارد، آنها که زمین خوردند تا ما زمين از دست ندهيم. آنها که … ما مدیون شهدا هستیم.

كار كردن براي شهدا بسیار زیباست لذا با نجوای دل می توان دست گدایی به سوی آنان دراز کرد تا آنان دست ما را بگیرند و به ما کمک کنند و اميدوارم همه ما با شهدا محشور شويم.

با افتخار اين وب سايت را تقديم مي كنم به شهيدي كه او را نديده ام و هيچ خاطره اي از او ندارم ولي مي دانم زحمت هاي فراواني براي آباديه روستايم ديده بان كشيده است و با شهيد شدن برگ زرين ديگري در دفتر حماسه آفريني مردم ديده بان به ثبت رسانيده است، باشد كه ياد و نامش بيش از پيش در خاطره ها بماند و اميدوارم خدا و شهدا از ما راضي باشند.